کمیته اندیشه سیاسی انجمن علوم سیاسی ایران با همکاری گروه فلسفه خانه اندیشمندان علوم انسانی به مناسبت روز جهانی فلسفه نشست «ایرانشناسی ایرانی و دلالتهای فکری آن برای امروز» را در خانه اندیشمندان علوم انسانی برگزار کرد.
احمد پاکتچی عضو شورای عالی علمی مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی در ابتدای سخنانش گفت: درباره ایرانشناسی بحثهای بسیاری صورت گرفته و هنوز هم انجام میشود ولی اینکه ما ببینیم ایرانیان خودشان چطور درگیر ایرانشناسی شدند بحث بسیار حساس و مهمی است و از این جهت از دو نهاد ارزشمند انجمن علوم سیاسی و خانه اندیشمندان تشکر میکنم.
وی افزود: مایل هستم بحثم را با یک الگوی مطالعه فرهنگ شروع کنم که الگوی بسیار باسابقه و جاافتادهای در مطالعات فرهنگ است. براساس این الگو، فرهنگ پدیدهای است که باید به دو جنبه آن توجه کرد؛ جنبه حافظهای و جنبه خلاقیت. جنبه حافظهای به این معنا که بخش زیادی از فرهنگ ریشه در ادوار گذشته، تجربه زیسته نسلهای قبلی و تاریخ یک ملت دارد و ما اگر تاریخ یک ملت را نشناسیم، فرهنگ آن کشور منهدم میشود. از جنبه دیگر اما فرهنگ یک اثر باستانی نیست که فقط نقش نگهبان برای آن داشته باشیم و بخواهیم به عنوان موزه دار این فرهنگ را در یک فضای گلخانهای مورد محافظت قرار دهیم. به همان اندازه که گذشتگان ما در رسیدن میراث به ما نقش داشتند ما هم به عنوان حاضر و فرزندان ما به عنوان نسلهای بعدی در شکلگیری فرهنگ نقش دارند.
سفیر ایران در یونسکو تصریح کرد: هرگز نقش پدران و مادران ما کمتر از ما و فرزندانمان نیست. همه ما به یک اندازه نقش داریم برای همین هم گفته میشود که فرهنگ یک پدیده دائم در حال شدن، سیرورت و تحول است و هرگز نمیشود فرهنگ را به مثابه یک پدیده ایستا تلقی کرد. اگر نیمی از وظیفه ما درباره فرهنگ، حفاظت از آن چیزی است که پیشینیان برای ما باقی گذاشتند نیم دیگری از وظیفه ما در مورد فرهنگ این است که بتوانیم سهم مناسبی را در زنده ماندن، بالیدن و ارتقای آن فرهنگ به عنوان نسل خودمان ایفا کنیم. ما باید تلاش کنیم، تواناییهایی در نسل بعدیمان ایجاد شود که این فرهنگ رو به رشد و شکوفایی حرکت کند.
پاکتچی پس از ارائه این مقدمه بیان کرد: پس از توضیح مقدماتی که اشاره کردم میخواهم سر اصل مطلب بروم و آن هم اینکه ما وقتی میگوئیم ایرانشناسی منظورمان چیست و درباره چه چیزی صحبت میکنیم. آیا ایران یک ابژه کاملاً منفصل از ماست و ما میخواهیم آن را به عنوان یک امر بیرونی مورد مطالعه قرار دهیم یا اینکه ایران خود ما هستیم؟ ما فاعلهای شناسایی هستیم که میخواهیم ایران را مورد مطالعه قرار دهیم و از این جهت خود ایران هستیم. به بیان استعاری نزدیک به ۹۰ میلیون ایرانی اعم از ایرانیان داخل و خارج از کشور همگی سیمرغی هستند که فرهنگ را زنده نگه داشتند و بدون اینها چیزی به عنوان فرهنگ ایرانی معنا ندارد. بنابراین یک سوال جدی و فلسفی پیش روی ما قرار دارد و آن هم اینکه وظیفه ما در مواجهه و شناختن ایران این است که آن را به عنوان یک عینیت و ابژه خارجی مورد مطالعه قرار دهیم و زوایای آن را کشف کنیم یا اینکه قرار است در این ایران دستی ببریم و نقاط ضعف را اصلاح و نقاط قوت را تقویت و بالقوهها را بالفعل و نقش برساخت را ایفا کنیم؟ به بیان دیگر آیا قرار است ما ایران را کشف کنیم یا آن را بسازیم؟ این سوال خیلی سوال مهمی است و با توجه به مقدمهای که در ابتدای صحبتم گفتم، میخواهم بگویم که در ایرانشناسی، نیمی از وظیفه ما وظیف کشفی، نیمی هم وظیفه برساختی است. ما راجع به علمی مثل ستاره شناسی صحبت نمیکنیم که فقط و ظیفهمان شناخت باشد. ما نمیتوانیم ستارهای را خاموش یا روشن کنیم ولی وقتی راجع به ایران صحبت میکنیم موضوع اینطور نیست.
وی ادامه داد: بسیاری از کسانی که ادعای شناخت ایران را داشتند یک سلسله فعالیتهای برساختی هم انجام دادند. یعنی علاوه براینکه جنبههایی از ایران را با مراجعه به متون تاریخی و آثار باستانی کشف کردند و به ما ارائه دادند یکسری کارهای برساختی هم کردند و این به هیچ وجه جای گله گذاری و نقد ندارد. چون وقتی ما درباره پدیدهای به نام ایرانشناسی ایرانیان صحبت میکنیم اجتناب ناپذیر است که ایرانشناسی ما دو وجهه داشته باشد؛ وجهه اکتشافی و برساختی.
این استاد علوم انسانی تاکید کرد: تنها نکتهای که اهمیت دارد هوشیار بودن و خودآگاه بودن نسبت به این مسئله است. اینکه در کدام قسمت از مسئله که میگوئیم و مینویسیم داریم در مورد یک کشف و محصول مطالعه و پژوهش صحبت میکنیم. اینکه من میگویم در پدیده ایرانشناسی ما دو وظیفه اکتشافی و برساختی داریم منظورم دقیقاً نسبت ۵۰ به ۵۰ نیست؛ چون نمیتوان در چنین مسائلی از اعداد استفاده کرد اما به هرحال آنچه که ما به عنوان ایرانشناسی ایرانی میشناسیم برآیندی است از این دونوع فعالیت و بنظر میرسد اجتناب ناپذیر است. اما اینکه در عمل و واقعیت تصویری که از ایرانشناسی ارائه میدهیم کدامیک از اینهاست یک به یک جای تأمل و نگریستن دارد. ضمن اینکه باید توجه داشته باشیم نظام آموزشی و آکادمیهای ما باید تعادلی میان دو جنبه ایرانشناسی که اشاره کردم برقرار کند.
پاکتچی با اشاره به اینکه چیزهایی که گفتم دستاورد و ابتکار من نیست توضیح داد: حرف من این است که اگر ما مانند یک شخصیت انسانی برای هویت فرهنگی خودمان بخواهیم یک تقسیم بندی را در نظر بگیریم باید بگویم که هویت ایرانی یک درونمایه دارد یک ماسک (اصطلاح ماسک را از یونگ گرفتم.) این نکته خیلی مهم است که وقتی ما میخواهیم تصویری از خودمان و کشورمان به دیگران ارائه دهیم سعی میکنیم تصویر روتوش شده به بقیه نشان دهیم و یک امر طبیعی ست و در زندگی طبیعیمان هم اینطور عمل میکنیم که وقتی میخواهیم تصویری از خودمان به دیگران ارائه دهیم تصویر روتوش شده ارائه میدهیم اما یک «اما» ی خیلی مهم وجود دارد و آن هم اینکه فاصله میان درون مایه با ماسک چقدر است. بنابراین وقتی فاصله ماسک از درون مایه زیاد باشد و از حد متعارف خود خارج شود ما با پدیدههایی مانند انشقاق شخصیتی و ریاکاری روبرو میشویم. در سطح اجتماعی هم اگر یک جامعه فاصله ماسکش از درون مایه ش به طور غیرمعقولی زیاد باشد اوضاع خطرناک میشود و من در مورد ایران این نگرانی را دارم و فکر میکنم که درباره ایران دچار فاصله غیرطبیعی میان ماسک فرهنگی و درون مایه فرهنگی هستیم. این موضوع حتی در برخی از نوشتههای ایرانشناسی ایرانی هم وجود دارد. گاهی حتی در سطوح مردم عادی هم این فاصله بحرانی وجود دارد و این یکی از مهمترین وظایف ما در حوزه ایرانشناسی است و باید به عنوان یک اخطار جدی تلقی کنیم و درباره ش اقدامات دقیق علمی انجام دهیم.
وی در بخش پایانی سخنانش گفت: در هرجامعه ای اگر ما شاهد چنین فاصله بحرانیای باشیم سه خطر ما را تهدید میکند؛ ۱. جوگیر شدن به معنای اینکه رفتار فردی آدمها با رفتار تودهایشان متفاوت است. ۲. ضعف تعهد به فرهنگ در انتقالهای بین نسلی؛ به این معنا که نسلهای بعدی ما وقتی این فاصله را میبینند تعهدشان نسبت به این فرهنگ را از دست میدهند که جای نگرانی دارد .۳. ما به عنوان یک ایرانی دچار خودشناسی کاذب و ناقص میشویم و اگر خودشناسی ما کاذب باشد ممکن است رفتارهای پرخطر و پرخطا مرتکب شویم. لذا بسیار اهمیت دارد که ببینیم ما در فضای ایرانشناسی ایرانی چه مسیری را طی و از چه ماسکهایی استفاده میکنیم؟! چون در طول این ۱۵۰ سال اخیر ماسکهای مختلفی داشتیم و لازم است هرچه زودتر به سمت کاهش فاصله میان درون مایه و ماسک هویت ایرانی حرکت کنیم.