متأسفانه چندسالی است که در فضای فارسی زبان با یک امری ناپسند مواجهیم که آن را «ذوق زدگی در امر پژوهش تاریخی» مینامم.
حسن انصاری پژوهشگر حوزه تاریخ اسلامِ مؤسسه مطالعات پیشرفته پرینستون و عضو شورای عالی علمی مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی و نویسنده کتابهایی چون «بررسیهای تاریخی در حوزه اسلام و تشیع»، «گنج پنهان، شرح احوال و آثار علامه مرحوم سیدعبدالعزیز طباطبایی یزدی» و مصحح کتابهایی چون «التفصیل لجمل التحصیل» اثر سلیمان بن عبدالله خراشی و «شرح المقدمة فی الکلام» اثر ابوالقاسم عبدالرحمان بن علی حسینی، در تازهترین یادداشت خود درباره یک معضل بزرگ در امر پژوهشهای تاریخی نوشته است.
یادداشت او را در ادامه بخوانید:
متأسفانه چند سالی است که در فضای فارسی زبان با یک امری ناپسند مواجهیم که من آن را «ذوق زدگی در امر پژوهش تاریخی» مینامم. الآن حدود دویست سال است که پژوهشهای تاریخی و فیلولوژیک و متنی در غرب در خصوص اسلام و منابع اسلامی و تاریخ و جغرافیای جهان اسلام در جریان است. تاریخ اسلامشناسی (شرقشناسی) در غرب فراز و نشیب بسیار داشته و مکاتب و رویکردهای مختلفی را تجربه کرده است. محققان ایرانی دست کم از اوایل قرن بیستم از طرق مختلف در جریان این تحقیقات قرار گرفتهاند. یکی از این راهها مشارکت مستقیم تعدادی از پژوهشگران و محققان ایرانی در شماری از این نوع تحقیقات و مساهمت آنان در این نوع ادبیات از طریق اقامت در غرب و دانشگاههای غربی / تدریس و پژوهش در سنتهای آکادمیک در غرب و دپارتمانهای مطالعات اسلام و شرق نزدیک در اروپا و آمریکا بوده است.
این نوع از مساهمت همچون مساهمت شماری از محققان عرب و مسلمان دیگر گاهی با انتقادهایی از سوی سنت گرایان مسلمان روبهرو بوده. با این وصف هر دیدگاهی درباره این انتقادها داشته باشیم یک چیز مسلم است و آن اینکه این نوع مشارکت و مساهمت در ادبیات پژوهشهای آکادمیک و انتقادی اسلامشناسی برای این دسته از محققان مسلمان و از جمله ایرانی این زمینه را آسانتر (با تأکید بر روی کلمه آسانتر) میکند تا با نقاط ضعف و قوت و یا نقص و کمال این نوع پژوهشها آشنایی عمیقتری پیدا کنند؛ مبانی نظری و علمی و فلسفی دیدگاهها و مکاتب پژوهشهای تاریخی در غرب را بهتر بشناسند و آشنایی دقیقتری با آنها به دست آورند.
یک نمونه روشن آن در آغاز دوران جدید تحقیق تاریخی و ادبی در ایران مرحوم علامه محمد خان قزوینی بود که در یادداشتها و نامهها و نوشتههایش جا به جا به نقاط ضعف و قوت تحقیقات تاریخی و متنی و ادبی معطوف به اسلام و ایران در سنت / سنتهای شرقشناسی و ایرانشناسی و اسلامشناسی پرداخته؛ سهل است گاهی اشتباهات فاحش و بی اطلاعی عمیق شماری از شرقشناسان همعصر خود را آفتابی کرده است.
نویسنده این سطور که چند سالی در مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی با دو سه تن از محققان بلندآوازه تحقیقات تاریخی و ادبی ایران که خود در غرب در بهترین دانشگاهها تحصیل کرده بودند و به مراتب بالای علمی در رشتههای خود رسیده بودند شرف همکاری و بهره وری از محضرشان را یافته است به نیکی به خاطر میآورد که استادانی همچون علامه بی مانند استاد شادروان عباس زریاب خویی چگونه همواره ما را به داشتن نگاهی نقادانه نسبت به ادبیات شرقشناسی و اسلامشناسی در غرب توصیه میکردند؛ اینکه در برابر آنچه در این نوع ادبیات نوشته میشود باید همواره جانب احتیاط را رعایت کرد و محققانه و نه مقلدانه با آنها برخورد کرد و از آنها کمال استفاده را در عین حال برد. این در حالی بود که همواره همین استادان مانند علامه زریاب به ما، نسل جوان آن روز با تأکید بسیار توصیه میکردند که آشنایی با سنتهای پژوهشی در غرب در ارتباط با مباحث تاریخ اسلام و سیره و تاریخ باورها بسیار ضروری است و مکمل مطالعات و تحصیلات در داخل سنت اسلامی است.
علامه زریاب خود از نسلی بود که هم در غرب تحصیل کرده بود و هم در ادبیات اسلام پژوهی در غرب مساهمت کرده و چندی در دانشگاههای اروپا و آمریکا به تحقیق و تدریس و پژوهش مشغول بود. این مختصر گنجایش این را ندارد که نمونههای مشابه در میان استادان ایرانی و مسلمان را که از این ویژگی دوگانه در حد اعلای خود برخوردار بودند و یا هستند یاد کند.
ویژگی علامه قزوینی و استاد علامه زریاب خویی این بود که آموخته بودند در مواجهه با هر سخن و هر متن و ادعا و پژوهشی باید یک معیار اساسی داشت: آنکه میبایست محققانه هر ادعا و پژوهشی را بررسید و عناوین و یا فورمها فریبمان ندهد. چنین نیست که هر ادعای علمی و نظریه تازهای بر مبنایی اصیل و دقیق استوار باشد و یا فورم بیان و ارائه (و از جمله ارجاعات بسیار به متون و یا ادعای اطلاع بر زبانهای قدیم و استفاده از متون مختلف این زبانها) ما را از بررسی دقیق ادعاها و نظریات باز دارد. در آن صورت مواجهه ما با این نوع ادبیات نه محققانه که از نوع نازلترین انواع مواجهه مقلدانه است.
روشن است که در برخی حوزههای مطالعات اسلامی و از جمله درباره سیره پیامبر، تاریخ صدر اسلام، تاریخ دنیای باستان متأخر، مطالعات زبانی و ادبی و تاریخی درباره قرآن و حدیث، تاریخ شکلگیری باورها و عقاید مذهبی و … دانستن زبانهای مختلف، آشنایی با مکاتب و نظریات مختلف تاریخی و ادبی و مباحث زبانی، فیلولوژیک / تاریخی و دقت در امکان اقتباسها و تأثیرگذاری ها بسیار مهم است؛ کما اینکه برای بررسی تاریخ عقاید و باورهای مذهبی و شکلگیری تدریجی باورهای مذهبی آشنایی با این منابع و شیوهها ضروری است؛ اما فرق محقق و مقلد در مواجهه با ادبیات اسلامشناسی غربی این است که بداند مرز تحقیق و شبه تحقیق کجاست؟ کجا داوریها تنها بر اثر آشنایی سطحی با این منابع و با این روش هاست و کجا ریشه در آشنایی عمیق دارد؟ کجاست که در زیر ظاهری پر از رنگ و لعاب ارجاعات بسیار و مقایسهها و فرضیههای به ظاهر استوار بی دقتیها و عدم آشنایی دقیق با منابع و بدخوانی متون و عدم درک درست و یا شتابزدگی در تحلیل و تحقیق وجود دارد؟ کجاست که در تحلیلها، پژوهش دچار مغالطههای منطقی و مصادره به مطلوبها شده است؟
ادبیات پژوهشهای تاریخی در حوزه اسلام پژوهی در غرب همانند یک آزمایشگاه عمل میکند که در آن و در طی زمان پژوهشها و تحقیقات و ادعاها طرح و بررسی میشوند. آنچه از فقر دقت در پژوهش رنج میبرد به تدریج رنگ می بازد و با وجود سر و صدای بسیاری که برخی از آنها گاهی برای مدت کوتاهی ایجاد میکنند در نهایت در مواجهه با پژوهشهای نقادانه و بررسیها و نقدها آرام آرام جای خود را به نظریات و پژوهشهای جدید میدهند.
متأسفانه مدتی است نوعی ذوق زدگی در مواجهه با ادبیات اسلام پژوهی در غرب در بین شماری از علاقمندان فارسی زبان در فضای مجازی دیده میشود که علل و اسباب معرفتی و اجتماعی آن شاید قابل درک باشد اما به هرحال باید مورد نقد و بررسی آگاهانه قرار گیرد. این به ویژه در آنچه به تاریخ آغازین اسلام، سیره پیامبر و مطالعات تاریخی درباره متن قرآنی و تاریخ تدوین قرآن و سیره و سنت و حدیث مرتبط است و یا با تاریخ تشیع آغازین ارتباط مییابد بیشتر دیده میشود و این موضوعات البته از اهمیت بیشتری هم برخوردار است. ترجمه و یا نقل خلاصههای ادبیات پژوهشی در این زمینهها بی آنکه شناخت دقیقی از منابع و شیوههای تحقیق و بحثهایی که در سنتهای اسلامشناسی در غرب در این زمینهها وجود دارد داشته باشیم تنها تصویر و برداشتی ناقص، خام و توأم با ذوق زدگی مقلدانه را میتواند به دنبال داشته باشد.
عدم آشنایی عمیق با منابع و متون از یک سو و عدم آشنایی دقیق با مکاتب و شیوههای پژوهش در سنتهای اسلامشناسی در غرب مواجهه با ادبیات اسلامشناسی در غرب را تنها در سطحی از ارائه روایتی ناقص، ذوق زده و مقلدوار تقلیل میدهد و تنها از آن نوعی توهم دانش و توهم تولید دانش بر میخیزد؛ توهم اینکه حقایقی در خصوص سنت و باورها و متون مقدس هست که «تاکنون نشنیدهاید» و «بنیان برافکن» است. این توهمی بیش نیست. دنیای پژوهش آکادمیک دنیای احتمالات و فرضیهها و آزمونها و دقتها و خطاهاست.
به عنوان یک طلبه در این زمینه که اندک تجربهای هم در غرب آکادمیک در کارنامه خود دارد خالصانه عرض میکنم اگر علاقهمند به پژوهش در اسلام و تاریخ سیره و سنت هستید باید با تأمین ابزار لازم، خود در آن مساهمت کنید. اگر به پژوهشهای سنتهای اسلامشناسی در غرب علاقمند هستید راهش تکرار مقلدوار سخنان پژوهشگران غربی در این سنتها و ارائه روایتی ناقص و شتابزده نیست. از دور نمیتوان دستی بر آتش برد و درباره آن اظهار نظر کرد. باری راهش مساهمت در این سنت است. ابزارها و شرایط مشارکت را به دست آوردید. در غنای معرفتی و علمی و پژوهشی خود بیافزایید و آنگاه سعی کنید در ادبیات اسلامشناسی در غرب مساهمتی کنید. تنها در مواجهه و گفتگوی علمی و پژوهشی در این نوع مساهمت هاست که با مراتب و نقاط ضعف و قوت سنتهای اسلامشناسی در غرب محققانه و نه مقلدانه آشنایی حاصل میکنید.